مقاله تربیت بدنی و تاثیر آن در پیشرفت تحصیلی
چکیده تحقیق
در تربیت، تنبیه به میزانی است که نوجوان را به خطای خود آگاه و راه آینده او را روشن کند امری ضروری است. ولی زیادهروی در معنی و توجیه تنبیه به نفع خود و متوسل شدن به کتک آن هم متناسب با میزان جرم خود دانشآموز غلط است.
در فصل مربوط به تنبیه و علل بکارگیری آن بطور گذرا اشاره شده است که تنبیه همه گاه به صورت زدن نیست؛ و تازه اگر کتک زدن هم ضروری باشد باید در مرحله نهایی تدابیری اندیشیده شود برای ایجاد اتاقهای مشاوره و یا ارجاع افراد به هستههای مشاوره متمرکز در ادارات و یا مراکز توانبخشی و روانکاوی.
و در مورد تنبیهاتی که به طریق ملامت و سرزنش صورت میگیرد آن هم در حضور جمع - فرق نمیکند در کلاس باشد و یا در جمع دبیران اتاق مدیر و یا در جمع در و همسایه ونزدیکان- نوعی افراط در تنبیه است که موجب پیدایش عقده از دبیران واولیای مدرسه و اجتماع و دلسردی از تحصیل و زندگی را موجب میشود.نوجوان بدین گونه یا از مدرسه میگریزد یا در برابر مربی و مربیان مربوطه میایستد و آنچه نباید بشود پیش خواهد آمد.
در طبقات پایین و فقیر جامعه رفتارها و نگرشهای نامطلوب خانوادهها مسائل کودکان و نوجوانان را دو چندان میکند. بویژه اگر تنبیه بدنی و ارضا نشدن نیازها و خواستههای فوری آنان همراه باشد. در این گونه خانوادهها چون کسب علم و معرفت هدفهای دراز مدتی را دنبال میکند، مورد توجه قرار نمیگیرد.
اغلب نوجوانان شهری بر اثر سوء رفتار خانوادهها و ناکامیهای درسی غالباً از مدرسه گریزان میشوند و به دستههای واخورده و ناباب جامعه، حتی جنایتکاران و قاچاقچیان میپیوندند و مسائل غمانگیزی را بوجود میآورند. و از آنجایی که خانواده یکی از اساسیترین ارکان ثبات روانی شاگردان به شمار میآید، در واقع باید گفت که میان ناراحتیهای خانوادگی و عقبماندگی درسی و خدای ناکرده گریزان بودن از خانه خود ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد.
اوضاعی مانند مطلاق، میخوارگی و اختلافهای شدید خانوادگی ممکن است آنچنان موجب ناراحتی بچهها شوند که نتوانند در امر تحصیل تمرکز حواس پیدا کنند. نگرش پدر و مادر نسبت به مدرسه و آینده زندگی در نگرش دانشآموز نسبت به درس و تحصیل تاثیر بسزایی دارد. پدران و مادرانی که درس را کاری بیهوده و اتلاف وقت تلقی میکنند ممکن است در فرزندانشان نیز همین قسم داوری پدید آید و در نتیجه برای آموختن و پیشرفتهای درسی هیچ گونه کوشش بکار نبرند.
از نظر مسایل عاطفی نیز طفل در خانه باید احساس کند که والدین با هم خوبند و سر ناسازگاری ندارند. به تجربه ثابت شده است که اگر کودک دعوا و اختلاف والدین را ببیند، بیش از هر چیز و هر وقت امنیت خود را در خطر احساس میکند. او نیاز به مرکزی دارد که در آن اضطراب و پرخاش نیست؛ تهاجم و برخورد وجود ندارد. بدین سان ضروری است که بین دو همسر درحالت، برخورد، ناسازگاری و دعوا نباشد و اگر هم هست لااقل از دید کودک مخفی باشد.در باب معلمان و مربیان نیز، همانگونه که انگیزش و روشهای آموزشی متناسب باعث پیشرفتهای تحصیلی شاگردان میشود، معلمان آزموده و ورزیده یا بیاطلاع و کم تجربه نیز تاثیری انکارناپذیر در موفقیت یا عدم موفقیت برنامههای درسی خواهند داشت.
رفتار سنجیده و شایسته معلم است که شاگردان را به درس علاقمند و کوشا میسازد و از طرف دیگر بر اثر بیتوجهی و سهلانگاری اوست که بازده کار شاگردان تنزل میکند و گاهی موجب ناکامی و فرار آنان از مدرسه میشود.
«اصولاً معلمی که با خود راحت نباشد قاعدتاً با کودک نیز راحت نخواهد بود. کشمکشهای درونی حاصل از مشکلات اقتصادی، شغلی و خانوادگی معلمان به نحوی میتواند روی دانشآموز جابجا شود و کودک معصوم قربانی تمایلات خشونتآمیز و تکانههای ناخودآگاه آنان گردد.»در مصاحبت با اولیای دانشآموزان نیز هر یک از معلمان عزیز، مدیران و معاونان مربیان پرورشی و مشاوران دستاندرکار مدارس باید از دری وارد صحبت شوند که به ضرر شخصیتی و استعدادی دانشآموز تمام نشود.
پس گزارش وضعیت رفتاری و درسی دانشآموز به ولی او از ویژگی و حساسیت خاصی برخوردار است. نباید تصور شود که نقاط ضعف فراگیر را به خانوادهاش گفتن، گره کور مشکلات را حل و باز خواهد کرد. در حال حاضر، گرفتاریهای خانوادهها مجال اندیشیدن و یا توجه به مسائل دوروبر را نمیدهد، چه برسد به این که چند مشکل یادگیری فرزندشان را نیز به آنها اضافه کنیم و تحویلشان دهیم. بعید نیست که اکثر اولیا روی توصیهها و سفارشات معلمان و مربیان آموزشگاه حساس میشوند و طبق همان توصیهها برنامهریزی میکنند که گفتیم برخی از این حساس بودنها به سرزنشهای خانواده و مسائل دیگر میانجامد.
لازم و شایسته است طرز بیان وضعیت نوجوانان به والدین تحت پوشش خاصی صورت گیرد و احیاناً اگر از رفتار و کردار آنها نیز شاکی باشند، سعی کنند به پدران و مادران راهحلهایی را توصیه کنند که مثلاً اگر زیاد درس بخوانند بهتر است؛ اگر فلان رفتار خود را ترک کنند بهتر است و ... ، نه اینکه از اول صحبت شروع به انتقاد کرده و نقاط مثبت نوجوان را نیز فدای قضاوتهای شتاب زده نموده و هر تصویه کنند که چرا اینطور است و چرا آنطور نیست؛ تنبل وبی توجه است، با دیگران ناسازگاری دارد؛ همه از دست او شاکی هستند؛ چندین بار از کلاس غایب شده و صدها نقاط منفی دیگر که این عمل از یک طرف والدین را نیز از حضور و سرزدن به مدرسه دلسرد کرده و از طرف دیگر همانطور که اشاره شد برخوردهای غلط و تند خانوادهها را بر روی خرد نوجوان هموار خواهد ساخت.فیالمثل، وقتی معلم و یا مربی و مسئوول آموزشگاهی با والدین در مورد نوجوان صحبت میکنند، خواه ناخواه پا در حریم رویاهای خانواده میگذراند. فرزند، چه بسا از نظر والدینش واپسین امید آنان برای یک آینده بهتر باشد.
شاید به واسطه او این رویا را در سر داشته باشند که به فراوانی و وفور برسند؛ افتخاراتی کسب کنند؛ از گمنامی رها شوند و در اجتماع جایی پیدا کنند، آنچه معلم درباره دانشآموز میگوید، بر احساسات ژرف والدین و خیالات در دل نهفتهشان اثر میگذارد. معلم با ملاحظه، از تاثیر کلامش آگاه است. او آگاهانه، از اظهار نظرهایی که ممکن است تصادفاً بر هم زننده رویاهای والدین باشد، پرهیز میکند.
... و این بهترین روش است اگر همه معلمان با ملاحظه باشند!!
بیایید ارزش کار معلمی را بدانیم. هیچ چیز همپایه کار معلم نیست.
همه دنیا و لذتهایش با لذات یک ساعت معلمی کردن برابری نمیکند.
گل، خوبترین، عزیزترین و لطیفترین آفریده خداست و از او خوبتر باغبان است. و معلم باغبان است.
اگر انسان والاترین آفریده خداست، معلم والاترین آفریده را شکوفا میکند؛ راستی چه کسی پرارجتر از معلم ...؟
مسائل دینی و مذهبی و احکام الهی و در راس آنها رهبران ما، همان معصومان و امامان، پیوسته راهگشای انسانها در مسیر زندگی و آینده بودهاند.
تعمق در رهنمودهای معصومین همواره ما را به صراطی هدایت کرده است که نتیجه آن سعادت این دنیا و آرامش روح روان ماست در آخرت.
در کنار این احکام دینی و سفارشات مذهبی، مکاتب مختلف بشری نیز در دیدگاههایی علمی و اجتماعی به نوعی خدمتی شایان به جامعه انسانها انجام میدهند.
یکی از مهمترین این مسائل که در دین اسلام و در مکاتب فلسفی و تربیتی بهای بیشتری به آن داده شده، تعلیم و تربیت نوع بشر است. بعضی از مهمترین هدفهای تربیتی در اسلام از همان آغاز عبارت بوده است از:
1- آشنایی با مبانی توحید، ایمان به خدا و بیزاری از شرک و بتپرستی.
2- پرورش افراد مسئوول و متعهد در برابر نظام فکری و اجتماعی موجود .
3- آشنایی با احکام قرآن و اسلام و تعهد به آنها.
4- فرا گرفتن علم و به کار بستن موازین عقلی و تفکر منطقی.
5- تربیت بر اساس تغییر وتحول(که صراحتاً در قرآن کریم به آن اشاره شده است.)
6- پرورش روح تقوا، عدالت و عمل صالح.
البته دین مبین اسلام در کنار این اهداف تربیتی و صدها مسائل دیگر خبر از پاداش و کیفر را نیز میدهد که ما از آن دو به عنوان دو اصل تشویق و تنبیه نام میبریم.
اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم در تربیت اسلامی شناخته و پذیرفته شده است. همچنین در تربیت اسلامی، افراد در شرایط نامساوی با نتایج متفاوت مواجه هستند. حضرت علی (ع) در سفارش خود به فرمانروای مصر (مالک اشتر) چنین میفرماید:
«مبادا نیکوکار و بدکار پیش تو یکسان باشند؛ زیرا چنین روشی نیکوکار را از کار نیک دور ساخته و بدکردار را به کار بد سوق میدهد.»
همه مربیان از قدیم و جدید در دیدگاههای متفاوت برخی از جنبهها را که مرتبط با امر تربیت است، برشمرده و اجرای آن را از معلم انتظار داشتهاند. شهید ثانی میگوید: «باید شاگرد با چشم پدر حقیقی به معلم خود بنگرد».
و در جای دیگر با از حول ایشان به استناد منیه المرید شهید ثانی:
«و لاسکّ انّ المتعلّم افضل الاخوان بل الاولاد ... فانّ العلم قرب روحانّی و هو اجلّ من الجسمانی.
بدون تردید، شاگرد برترین دوست بلکه اولاد و فرزندان انسان است، چون علم و دانش قرب و پیوندی روحانی را به ثمر میرساند و قهراً از پیوند و ارتباط جسدانی والاتر است.»
و از نظر غزالی؛ وظیفه نخستین معلم، مهر و محبت به شاگردان است و باید معلم شاگرد را به منزله فرزند خود تلقی نماید.
پس کسی که میخواهد عهدهدار منصب تعلیم گردد، باید قبلاً مراتب صلاحیت و شایستگی خویش را برای احراز چنین مقامی فراهم آورده و باید این شایستگی در تمام مظاهر وجود او پدیدار باشد، یعنی سیما و چهره و طرز سخن گفتن و گفتارش نمایانگر اهلیت و شایستگی او برای احراز مقام تعلیم بوده، اساتید صالح نیز صلاحیت او را تایید و گواهی کنند.
لذا معلمان نمیتوانند تنها با توسل به گفتار، شاگردان خود را به رفتار نیک رهنمون گردانند، مگر آن که با رفتار و عمل، گفتار خود را تایید کنند. همچنان که امام صادق (ع) نیز میفرماید:«کونوا دعاه الناس باعمالکم و لاتکونوا دعاه بالسنتکم»(مردم را با رفتار خود به حق رهبری کنید، نه بازبان خویش.)
امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: «هر کس خودش را منصب پیشوایی و رهبری مردم قرار داد لازم است قبل از تعلیم دیگران نفس خودش را اصلاح کند و باید تادیب و تربیت او بوسیله رفتارش، قبل از تادیب با زبانش باشد. کسی که معلم و تادیب کننده نفس خویش باشد شایستهتر به احترام است از معلم و تادیب کننده دیگران»
و این تادیب و تربیت باید به دور از خشم و تندی باشد. چون با خشونت و سخت دلی نمیتوان نتیجه مطلوب به دست آورد. چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«و لو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک»
(اگر درشتخوی و سختدل میبودی، مردم از پیرامون تو میپراکندند.
در روش پرورش اخلاقی کودک و نوجوان از نظر تعالیم اسلامی، محبت و ترحم و مهر به کودک و نوجوان و مدارای با آنها به عنوان سازندهترین و موثرترین عامل تربیتی معرفی شده است.
رسوال اکرم (ص) قولاً و عملاً در طی احادیثی که از ایشان نقل شده و در کتب معتبر ما نیز من جمله حتی در کتب درسی مدارس به صورت داستان آمده است به اهمیت این عامل عاطفی اشاره فرمودهاند؛ آنجا که میفرماید: «احبّوا الصّبیان و ارحموهم ...»
ولی در صورتی که معلم، رفتاری برخلاف فضیلت را در شاگرد مشاهده کند باید دستور پیامبر اسلام (ص) را به یاد آورد که فرمود: «نسبت به کسی که او را تعلیم میدهید و همچنین نسبت به کسی که از او علم و ادب را میآموزید، نرم و ملایم و مهربان باشید.»
با توجه به پندآموزی و تربیت پذیری انسان، امام علی (ع) سفارش میکند که در تربیت کودک و نفس و تربیت افراد جامعه باید شتاب نمود و تربیت را بر هر کار دیگری مقدم داشت. زیرا ممکن است آداب و روشهای زشت و ناروا دلهای پاک را آلوده سازد و تربیت و سازندگی را ناممکن.
خواجه عبدالله انصاری نیز طی یک بیان فلسفی، شاگرد و همه کیفیات روحی و رفتار او را اثر مستقیم شخصیت معلم میداند و علت آن را چنین یاد میکند:
«و نفس انسان در تقلید از کسی که او را نسبت به خود، اعلی و اکمل میشمارد حریض و مولع است. همچنان که فرزند در تقلید از پدر و مادر، و شاگرد در تقلید از معلم حریص و بی اختیار است.»
در قولی دیگر، افلاطون گفته است:
«ای گروه معلمین، وصایا و سفارشهای مرا درک کنید. روش شما با شاگردان روشی مستقیم و معتدل باشد. افراط و تفریط را به کار ندارید و به خدایی که ادب و آیین و دانش را آفرید، شما را سوگند میدهم که از حدود خود تجاوز ننمایید؛ عادات خویش را بشناسید و مقام خود را حفظ کنید و برای شاگردان همچنان آیینهای روشن باشید، تا آنها را مانند خود بار آورید. و آنها را از هر گونه زشتیها و تمایلات نکوهیده و اشتباهات باز دارید، و باعث عادات و خویهای بد در شاگردان نباشید تا جرات و جسارت آنها نسبت به شما زیاد نشود. و سخنی که آنان را منزجر سازد و به زبان نیاورد.
هرگز به خاطر خشم، در صدد تنبیه و تادیب شاگردان بر نیایید و نسبت به آنها به اندازه تواناییشان دروس را القا نمایید و دلهای آنان را با اصرار و تکلیفهای فوقالطاقه، سست و بیجان نسازید.»
باری، سیستم تنبیه و مجازات دانشآموز، آن هم صرفاً با انگیزه عامل تربیت بودن، سیستمی مردود و غیرقابل توجه است. از آن جهت که سیستمی عاری از رحم و عاطفه بوده و احیاناً خطرناک و مرگزا باشد و اصولاً تنبیه در فرهنگ ما، برای انسان در هر مفهوم که به کار گرفته شود غیر منطقی میباشد. قال علی علیهالسلام:
«فانّ العاقل یتّغظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الاّ بالضّرب».
(همانان انسانهای عاقل با اندرز و آداب پند میپذیرند؛ اما چهارپایان با زدن.)
یکی از نکات حساس و قابل توجه در هر تربیت که متاسفانه چندان به آن اهمیت داده نمیشود، تفاوتهای فردی در کودک است.
خانوادهها و مدارس صرفاً بزرگ کردن و علم آموختن را به عنوان وظیفه اصلی خود میدانند و از مسائل مهمی بیخبرند که چه بسا عدم پیبردن به آن مهمات در مسیر تربیت مشکلاتی را به بار آورده ولی به علت عدم توجه کامل به آنها و سطحی نگریستن به مسائل کودک مخصوصاً نوجوان، هم خانواده و هم مدرسه از کنار آن بیتفاوت میگذرند.
بارها شده است در خانوادهها پدر و مادر و بزرگتران در مقایسه دو یا چند تن از فرزندانشان، همیشه با تحقیر و سرزنش یکی را بر دیگری برتر دانسته و یا مثلاً زرنگ بودن و کوشا بودن یکی از آنها را به رخ دیگری کشیدهاند و این متاسفانه و صد متاسفانه در محیطهای آموزشی نیز به وفور دیده و ملاحظه شده است که در ارزیابی تعدادی دانشآموز یک مقطع مساوی مثلاً در ماده درسی، انتظار دبیر و اولیای مدرسه این بوده است که حتماً هر شاگرد در کلیه دروس از یک امتیاز مساوی برخوردار باشد و یا این که از نظر اخلاق و رفتار مثل آنچه که مورد انتظار معلم سر کلاس است باشد.
در هر حال، چه در محیط خانواده و چه در مدرسه، آنچه بیش از همه عامل به وجود آمدن تصورات واهی میشود، عدم آگاهی به همین مساله تفاوتهای فردی است. و نداشتن شناخت کافی در این زمینه، ما را بر آن داشته است که اقدام به نتیجهگیریهای زودگذر کرده و احیاناً روی همین نتیجهگیریها به آموزشهای غلط نیز دست زدهایم.
تفاوتهای فردی کودکان و نوجوانان در رشد و تکامل، مرتبیان و معلمان را رهبری میکند به این که بدانند در هر سنی از هر کودک یا نوجوان چه انتظاری باید داشته باشند و نیز دریابند ویژگیهای رفتاری مشترک در کودک و نوجوان کدامند؟
شاید یکی از علتهای پیشداوریها و داوریهای شتابزده نادرست بیشتر ما ناتوانی در مهارت گوشدادن و نگاه کردن است. زیرا معلمان ما غالباً چنین میپندارند که چون انسان اعضای این دو مهارت را به طور طبیعی دارد، پس میتواند به صورت طبیعی هم از آنها استفاده کند؛ غافل از این که دستگاههای حسی انسان به ترتیب و تمرین خاص نیاز دارند و مربیان باید روش و شیوه خوب گوش کردن و خوب نگاه کردن را به دانشآموزان بیاموزند و رشد و گسترش دهند.